باز هم تکرارلحظه ها
گفتنی هایی برای همه
شنبه 20 آبان 1391برچسب:سفر شهید ومادر, :: 23:28 :: نويسنده : منتظر بنویسیم از درد کنار تنور پیرزن تنها، عرق ریزان، با دو دستان سوخته، بوی نان سوخته و گیسوی بلند زمستانی، به دنبال چروک ناموازی آن نگاه طوفانی در کلنجاری همیشه با این همدمان بی فانوس غریبه: با دیوار, با در, با کبوتر با تمام آسمان شهر، با لحظه های دلگیر غروبی، پنجره های شکسته چوبی...
بقیه در ادامه مطلب
*********
بنویسیم از درد زیر باران اشکهای کودک، برق چشمانش، خوراکیها، عروسک... در نگاه مادر آهی کاشته: "آه از کبوتر، نامه، سفرهای تا ابد" هوای این کوچه عجب سرد است! تماشای بازی همسالان چه میدانی چه پردرد است!!! پیچیده هنوز بوی نان سوخته و یک کاسه ایمان سوخته
********
بنویسیم از درد کنار دختر زیبای ساحر قصه ی اشک انسان, آخرین سیگار شاعر...! فریاد پدر هر شب پای نگاه آتش گرفته دختر اما مادر است و دختر است و دست تنها و دلش خسته درد کلاغ سیاه ده نامرد روی دوشش زخم های بی حد «آه از کبوتر، نامه، سفر های تا ابد» باز هم بوی نان سوخته، و گوشه دامان سوخته، برگ، باد و بارانی که نبارید دست های کبود سنگی، طناب دار، پدر و چقدر دلتنگی حنای سرخ خونی مرگ شادی شاخه گل پشت در مانده، تازه مانده پچ پچ آبادی...
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|